داستان حوری زمینی

الونک , جملات عاشقانه , جملات دلشکسته , جملات بزرگان , جملات غمگین , پیام , جوک ,دوستفا , ایما , شوک , آلونک , شیر , ناب , فیلم هندی , موزیک ,اهنگ ,

دسته بندی ها
پشتيباني آنلاين
پشتيباني آنلاين
آمار
آمار مطالب
  • کل مطالب : 1067
  • کل نظرات : 39
  • آمار کاربران
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 119
  • آمار بازدید
  • بازدید امروز : 3457
  • بازدید دیروز : 2681
  • ورودی امروز گوگل : 346
  • ورودی گوگل دیروز : 268
  • آي پي امروز : 1152
  • آي پي ديروز : 894
  • بازدید هفته : 15474
  • بازدید ماه : 33599
  • بازدید سال : 130799
  • بازدید کلی : 195612
  • اطلاعات شما
  • آی پی : 3.144.106.207
  • مرورگر :
  • سیستم عامل :
  • امروز :
  • درباره ما
    V
    خبرنامه
    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



    امکانات جانبی
    عکس دختران ایرانی کلیک کن V HTTP/1.1 200 OK Server: nginx Date: Mon, 03 Mar 2014 07:27:33 GMT Content-Type: text/html Transfer-Encoding: chunked Connection: keep-alive X-Powered-By: PHP/5.3.28-1~dotdeb.0 X-Cache-Debug: / Content-Encoding: gzip
    برای مشاهده ی افراد بیشتر رفرش نمایید


    تبلیغات
    <-Text2->

    داستان حوری زمینی

    ستاره به من گفت دوست دارم

    منم گفت خوب

    ستاره گفت خوب چی

    من گفتم من چکار کنم

    ستاره گفت نمی دونم

    من گفتم پس چرا گفتی دوست دارم

    ستاره گفت چون دوست دارم

    من گفتم حالا من چکار کنم 

    ستاره گفت دوسم نداری

    من گفتم چرا دوست دارم

    ستاره گفت پس چی

    من گفتم هیچی اگه تو حرفی داری بگو

    ستاره گفت با من ازدواج میکنی

    من گفتم نه

    ستاره گفت چرا

    چون هر دو مون هم دیگرو دوست داریم عاشق هم که نیستیم

    ستاره گفت منظور من از دوست دارم همون عاشقتم بود

    من گفتم فقط دوست دارم عاشقت نیستم

    ستاره گفت عاشق کسی دیگه ای هستی 

    منم گفتم اره

    گفت کی

    من گفتم نمی تونم بگم

    ستاره خدا حافظی کرد ورفت

    منم عاشقش بودم ولی علت نگفتنم ادامشو بخون میفهمی

    فرداش رفتم پیش دکتر 

    گفتم اقای دکتر چقدر دیگه زنده میمونم

    دکتر گفت حداکثر 3ماه

    یک اهنگ غمگین تا

    بعدا از 2ماهو20روز ستاره اومد گفت واقعا عاشق من نیسیتی 

    من گفتم بازهم اره من عاشقت نیستم

    ستاره با گریه  گفت تو داری دروغ میگی رفت

    من صداش زدم گفتم ستاره وایسا

    ستاره وایستادو گفت چیه

    من گفتم عاشقتم اشکات نزاشت پنهونش کنم

    ستاره داشت میومد نزدیک من مریضیم عود کرد

    ستاره گفت خدایا نزار بمیره

    ولی مرگ اومده بود سراغم  حالا از پیش خدا دارم بهش نگاه میکنم

    اشک چشماشو میبینم من گریم میگیره فرشته ها میگن چی شد  

    گفتم حوری زمینی رو دارم میبینم که داره اشک میریز 

    فرشته میگه مگه حوریم گریه میکنه

    من گفتم حوریای زمینی با اشکهاشو میگن دوست دارم

    فرشته گفت نمی دونستم حالا اشک چی هست که این همه محبت باخودشه 

    این همه باتو صحبت میکنه که تورو این همه پریشون کرده

    من گفتم یه نعمت الهی که غیر قابل تو صیف وقتی که بخواد از چشم هات بزیزه اشک

    نمیشه جلوشو گرفت اشک وقتی خوشحالی هم از چشمات میاد  هم زمانی که غم داری

    فرشته گفت چه جالب الان حوری تو غم داره یا خوشحاله

    من گفتم غم داره هم اشکشو میریزه هم قبلبشو داغون میکنه

    فرشته گفت چرا نمی پیشش 

    من گفتم چه جوری منکه مردم

    فرشته لبخند ملیهی زدو گفت چشماتو ببند

    من فک کردم میخواد درتبسمم عشقمو بیاره

    ولی چیزی که نشون داد خود من بودم که پزشکان سعی در نجات من هستن

    تو خودم گفتم خدایا یک فرست زندگی دیگه بده

    فرشته گفت چشم هاتو باز کن

    چشمامو باز کردم  صدای شنیدم که گفت دکتر مریض تخت 4 بخش

    ای سی یو بهوش اومد توی احساس خودم لبخندی زدم

    نمردم ولی مرگ نزدیک منه و به زودی از این دنیا خواهم رفت

    فقط چند روز فرصت دارم که بین خانواده ام باشم

    ستاره اومد بود گفت من میدونستم تو منو تنها نمیزاری

    من در حالتی که مثل گوشت  بودم و توان صحبت نداشتم لبخند ملیهی زدم توی دلم

    بعد از مدتی دکتر و پرستارا اومدن تو اتاقم

    درحالی که به من نزدیک میشدن پرستار شیف شرح وضعیت من

    رو به دکتر تو ضیح میداد

    دکتر وضعیت جسمی منو دیدو گفت انشالله خوب میشی نگران نباش

    من تو خودم در همان لحظه گفتم منکه مرگم قطعیه میگی خوب میشی

    خودتم میدونی داری به ادم دم مرگ دروغ میگی

    ولی دکتر در قبال حرفش که (انشالله خوب میشی نگران نباش)از من جوابی نشنیدو رفت

    2روز بعد وضعیتم بهتر شد بهترکه چه عرض کنم درحد فقط صحبت کردن

    اعضای بدنم را حس میکردم ولی توان حرکت دادنشو نداشتم

    خیلی سعی کرم خودم حرکت کنم ولی نمی شد

    همین موقع به خودم خواستم بدو بیرا بگم که یاد  روزی افتادم که

    12 -13ساله بودم داشتم فوتبال بازی میکردم که پام پیچ خورد

    و گفتم لعنت به این پا  تو خودم خنیدمو بعد سریع گریه کردمو گفتم هر چقدر میخوای درد کن فقط خوب شو و میخواسم پاهامو با دستم بزنم

    که مرگ من نزدیک به جای زدن خودم صبر کنم بعداز چند دقیقه ساعت 2 وقت ملاقات

    شد خانوادم اومدن ولی از بیرون اتاق ای سی یو باید منو میدیدن

    اشک از چشمان همشو داشت میومد چشمان منم پراز اشک بعداز اتمام وقت ملا قات

    ساعت5ونیم پزشک اومد وگفت میتونی مرخص بشی و

     اگه بخوای هم میتونی تو بیمارستان بستری بمونی

    خانواده ام هم اینجا بودن همه گفتیم خونه بهتر

    دکتر گفت یه پرستا یا یک پزشک همیشه درکنارت باشه برای مواقع اضتراری

    ماهم به توصیه پزشک یک پرستار که باشرایط من اشنایی داشته باشه

    گرفتیم

    هر روز وضعیت من بدتر میشد تا اینکه از دنیا دارفانی را ودا گفتم

     ستاره عشقم که داشت از دانشگاه بیرون می امد که بهش زنگ زده و مرگ من رو

    بهش گفتن هواس از سر عشق پریده بود نمی دانست کجا قدم برمیدارد

    رفت تو خیابون خودرو سواری بهش زد اون هم از دنیارفته بود

    به بیمارستان منتقل شد دکترا با دیدن نبض و دادن چند شوک مرگ اون هم علام کرد

    کی میدونس عمر منو عشقم در یک روز به پایان برسد منو همه جواب کرده بودن

    و میگفتن مرگت حتمیست ومرگ عشقم را حتی خودش هم نمی دانست

    صدای مادرم اومد که میگفت فرشاد پسرم پشتمو نگاه  کردم پسرم

     پاشو صبح شده چشمامو باز کردم دیدم زنده ام

    سریع گوشیمو برداشتم زنگ زدم به عشقم

    مادرم گفت چته بچه

    گوشی رو برداشت گفتم سلام خودتی خوبی

    سلام

    گفت چی شده فرشاد

    نفس عمیق کشیدمو گفتم هیچی

    ستاره خوبم توچطوری

    منم خوبم

    بعد مدتی صحبت کردن خدافظی کردیم

    رفتم دکتر نکنه چیزیم باشه و مردنی

    بعد کلی آزمایش گفت هیچیت نیس

    خیلی خوشحال شدم

    رفتم سرقرار پیش عشقممم ستاره

    سلام خوبی ستاره

    خوبم تو خوبی

    خوبم

    رفتیم رو نیمکت نشستیم و درمورد اتفاقات امروز صحبت کردیم...

    بعداز اتمام این بحث

     ستاره اگه قبول کنی به خانوادم بگم تا بیام خواستگاری

    فرشاد ببین من هنوز درسام تموم نشده

    ستاره درس بعد ازدواجم میتونی ادامه بدی تاز مگه عمر انسان چقده که چند سالو برای خوندن درسو گرفتن مدرک تحصیلی سر کنیم به جای اینکه چشماتو از خوندن کتابو تهیه مقاله یا پروژه اذیت کنی بیا تا شاد باشم بریم تفریح بریم جاهای دیدنی رو ببینیم

    تازه قرا نیس بعد ازدواج کار کنی که اگه بخوای کار کنی باید قید تفریح رو بزنی

    چون هر روز باید بری سرکار

    نمیدونم بزار چند روز فکر کنم

    ای بابا بازم چند روز تو فکر کنی چند روز واسه اومدن به خانه شما چند ماهم برا عروسی گرفتن صبر کنیم تو این مدت میشه کل ایران رو گشت

    باشه بابا خانوادتو راضی کن به خانواده منم خبر بدین مثل مثل گاو سرتو نندازی بیای ههههه

    اگه گاوم من چرا میخوای زن این گاو بشی ههههه...

    رفتم خواستگاری وازدواج کردیم

    یه اهنگ شاد هم براتون بزارم کامل بشه جشنمون

    سوالاتی که شاید ذهن شما رو مشغول کنه تو این داستان

    پسره چه مریضی داشت؟=1

    جواب =توخواب میشه هر مریضی باشه که انسان رو از پا دربیاره

    شما فک کن سرطان-تومور مغزی

     

    تمام ولی زندگی ادامه دارد....

    ============================

     

    درصورت کپی برداری اسم نویسنده

    وادرس این وبلاگ رو قید کنید

    http://softwarenew.loxblog.com/

    (نویسنده فرشاد)

    دانستان بعدی نیز به زودی قرار خواهد گرفت

    اسم داستان بعدی جنون من علت دارد 

    که یک داستان جنای عشقی میباشد

    که متن ان شاید6برابر من این باشد مثل فیلم مرد عنکبوتی

    هست دنباله داره که هنوز ایند برای 3 قسمت اول ان دارم

     

     

     


    عکس دختران ایرانی کلیک کن

    مطالب مرتبط

    بخش نظرات این مطلب

    این نظر توسط در تاریخ 1392/5/14/softwarenew و 20:56 دقیقه ارسال شده است

     گفته:

    خیلی داستان جالبی بود این داستان واقعیت داره اگه می شه به وبلاگ من سر بزن ولینکم کن
    پاسخ:دوست عزیز الیاس تاجیک باهک این وبلاگ چی گیرت میاد هی میخوای هک کنی . نه فقط داستان


    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه:

    ورود کاربران
    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضويت سريع
    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری
    نویسندگان
    تبادل لینک هوشمند

      تبادل لینک هوشمند
      برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همه جوره و آدرس softwarenew.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






    آخرین نظرات کاربران
    nafas7628 - - 1394/12/14/softwaren
    گیسو -
    پاسخ:خخخخخخ - 1394/6/28/softwaren
    نگارییییی - من دوستامو میخام - 1394/2/28
    نگارییییی -
    پاسخ:ناراحت نباش - 1394/2/24
    raha - خعلیییییییی باحال بود
    پاسخ:خخخخ اره - 1393/12/23/softwaren
    زندگیت - پاسخ:ههههه - 1393/11/11
    هلنا -

    زیباترین دختر دنیا را در لینک زیر ببینید
    آپم به من سر بزن

    - 1393/10/8
    امین - - 1393/2/16
    ✿·٠•●♥نرگس♥●•٠·✿ - سلاملکم

    فرشاد خان وب خوفی داری ما لینکتون کردیم

    دوست داشتی بلینک
    پاسخ:لینک شدی نرگسی - 1393/2/11
    خ - عالی بود - 1392/11/14
    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان

    عنوان آگهی شما

    توضیحات آگهی در حدود 2 خط. ماهینه فقط 10 هزار تومان